اوباما چندین بار اعلام کرده بود که استفاده از سلاح شیمیایی چه توسط دولت سوریه وچه توسط مخالفان خط قرمز آمریکا خواهد بود. اکنون که برای دومین بار در سوریه از سلا حهای شیمیایی استفاده شده است ، امریکا در مرحله دشوار تصمیم گیری قرارگرفته که دراین مسیر دشواریهای زیادی برای اوباما در راستای مداخله تظامی در بحران سوریه وجود دارد.
همزمان با افزایش تنش در بحران سوریه، اخبار درج کمکهای اطلاعاتی آمریکا به عر اق و آگاهی این کشور از استفاده سلاح های شیمیایی توسط دولت صدام و کمک شرکتهای فرانسوی وآلمانی به عراق در تسلیح این کشور به سلاح های شیمیایی تصمیم گیری برای اوباما را دشوار ساخته است و نیت به ظاهر و باصطلاح انسان دوستانه این کشوررا مورد سوال قرار داده است. ایران نیز به عنوان قربانی اصلی سلاحهای شیمیایی استفاده هر گونه سلاحهای شیمیایی را در سوریه محکوم نموده است. اما از سوی دیگر عقلائی به نظر نمی رسد که همزمان با حضور بازرسان سازمان ملل در سوریه دولت این کشور از سلاح های شیمیایی استفاده کرده باشد. بویژه آنکه پس از خشونتهای فراوان مخالفین اسد و استفاده از سلاح های شیمیایی برای نخستین بار مشروعیت و جایگاه این گروه در میان مردم سوریه و جهان بتدریج از میان رفته بود. واکنشهای اخیر امریکا می تواند یاداور بهانه های حمله این کشور به عراق باشد که دولتهای امریکا وانگلیس با ارائه اسناد دروغین شواهدی را برای سلاح های کشتار جمعی در عراق تدارک دیده و به این کشور حمله نمودند که بعدها تونی بلر به ساختگی بودن این اسناد اعتراف کرد.
به نظر می رسد بار دیگر این موضوع در سوریه نیز شکل می گیرد . اما تفاوتهایی در دخالت آمریکا در عراق و بحران سوریه وجود دارد که این امر را محتمل میسازد تا این کشور تنها واکنشی محدود را نسبت به سوریه در نظرگیرد . هرچند که سخنگوی کاخ سفید اعلام کرده که شواهد ومدارکی وجود دارد که دولت سوریه از سلاح های شیمیایی استفاده کرده است وهمزمان چاک هگل وزیر دفاع آمریکا نیز اظهارداشته است که ارتش آمریکا برای مداخله نظامی آماده و منتظردستور رییس جمهوری است . اما برخی از مسائل باعث می شود که اقدام امریکا در قبال سوریه همانند عراق بی مهابانه و بدون تفکر وتعمق نباشد . از جمله این موانع می توان به موارد ذیل اشاره نمود.
1- مخالفت افکار عمومی: اکثر مردم آمریکا با حمله به سوریه مخالفند . بر اساس نظر سنجی رویترز تقریبا تنها 25 درصد مردم آمریکا با اقدام نظامی برعلیه سوریه موافقند و درگیر شدن این کشور در جنگ دیگری در خاورمیانه را که بطول بیانجامد نخواهند پذیرفت . مردم آمریکا هنوز خاطره جنگ با عراق وافغانستان را از یاد نبرده اند و این مداخلات را بی فایده تلقی می کنند. همچنین بر اساس نظر خواهی مجله آلمانی اشترن 69 درصد مردم این کشور نیز با حمله نظامی مخالفت کرده اند .
2- عدم موافقت سازمان ملل : عدم توافق شورای امنیت به دلیل مخالفت روسیه و چین با اقدام نظامی بر علیه سوریه مانع دیگری است که می تواند تصمیم گیری و حمله نظامی بر علیه سوریه را دچار شک و تردید می کند . این اختلاف در سطح داخلی کشورهای اروپایی نیز وجود دارد . اما سه کشور عمده اروپایی یعنی انگلیس، فرانسه وآلمان عزم خود را برای پیروی از سیاستهای آمریکا اعلام کرده اند . به نظر میرسد عدم موافقت سازمان ملل مانعی در برابر اقدامات آمریکا نخواهد بود زیرا دیر زمانی است که کنگره آمریکا نقش سازمان نلل را ایفا کرده و مدام قطعنامه هایی را در قبال کشورهای مختلف صادر میکند . اما این موضوع می تواند به حیثیت آمریکا و اوباما که درپی بازسازی چهره قانونی آمریکا بود صدمه وارد کرده و منحر به تضعیف هرچه بیشتر سازمان ملل نیز گردد .
3- تجربه شکست آمریکا در عراق وافغانستان : حمله آمریکا به عراق وافعانستان موفقیت شایانی را نصیب این کشورننمود و به عبارتی آمریکا دراین دوکشور نیز دچار شکست شد . آیا با این تحربیات بار دیگر آمریکا جنگ دیگری را در خاورمیانه تجربه خواهد کرد؟ این امر به نظر چندان جدی به نظر نمیرسد زیرا اگر چنین جنگی بوقوع بپیوندد باید منتظر افول قدرت آمریکا در منطقه وجهان باشیم.
4- افزایش اختلاف میان قطبهای قدرت : حمله به سوریه از سوی دیگر میتواند باعث افزایش اختللافات میان روسیه وامریکا و در حد کمتری چین باشد. در حقیقت آنچه که در سوریه اتفاق می افتد مقابله قدرتهای بزرگ با یکدیگر است . از یکسو آمریکا ، اسراییل و متحدین اروپایی و عرب ایالات متحده قرار داشته ودرسوی دیگر آن روسیه و چین قرار گرفته اند.
5- احتمال گسترش دامنه جنگ در خاورمیانه: هرگونه اقدام آمریکا می تواند دامنه حنگ را گسترش داده و حتی این کشور را محبور به مقابله با تروریستهایی کند که امروز از آنها حمایت می نماید .
آمریکا در واقع تلاش دارد شکست سیاستهای خود را درصحنه میدانی و مجازی بحران سوریه با وارونه کردن فضای موجود در عرصه عملی و دیپلماسی عمومی جبران کند. هرچند یک نکته را نیز از نظر نباید دور داشت. واکنش شدید کشورهای غربی به بحران سوریه را میتوان در راستای تامین امنیت رژیم اسراییل تفسیر کرد زیرا استفاده از سلاح های شیمیایی خطری از سوی بنیاد گرایان اسلامی بر علیه این رژیم در آینده ای نه چندان دور محسوب می شود . در هر حال آمریکا برای حفظ حیثیت و پرستیژ خود در عرصه بین المللی محبور به اقدام و واکنشی است اما این اقدام باید به گونه ا ی باشد که به افزایش تنش ها در منطقه کمک ننماید زیرا دخالت تمام عیار امریکا موجب شعله ورشدن جنگی تمام عیار خواهدشد که پایانی بر آن متصور نخواهد بود . نشریه نیویورک تایمز در آخرین شمار ه خود مینویسد که آمریکا در صدد تغییر رژیم سوریه نیست و تنها ممکن است عملیاتی را برعلیه 50 سایت نظامی سوریه انجام دهد .اقدامات آمریکا بر علیه سوریه میتواند غیر نظامی ویا غیر متعارف نیز باشد و این احتمال وجود دارد که این کشور نسبت به اعمال تحریمهای بیشتری بر علیه سوریه اقدام نماید . هرچند که این اقدامات نیز ممکن است پیامدهایی را برای این کشور بوجود آورد . اما تمامی اتفاقات رخ داده دو نکته مهم را در مورد بحران سوریه نشان می دهد . 1- ضرورت خاتمه بحران درسوریه 2- لزوم آغاز گفتگوها ومذاکرات فراگیر : زیرا ادامه این بحران می تواند منطقه را به آشوب بیشتری بکشاند و به همین دلیل کلیه نیروهای درگیر در بحران سوریه ومتحدان آمریکا باید با فشار بر تروریستها آنها رابه پای میز مذاکره بکشانند و این بحران را ازطریق گفتگو ودیپلماسی خاتمه دهندهرچند که تاکنون امریکا نتوانسته است علیرغم در اختیار داشتن افغانستان مشکلات و موانع برقراری صلح را دراین کشور حل کند . ایران به عنوان نماینده اسلامی مبتنی بر عقل و واقعیات موجود همواره براین موضع تاکید کرده که حل بحران سوریه تنها از طریق دیپلماسی و گفتگو میسر است .
افزایش تحریمهای آمریکا بویژه در زمینههای فنی و مالی نشان داد که آمریکاییها یا حداقل بخشی از هیات حاکمه این کشور مایل به حل مسائل فیمابین دو کشور نیست و تنها سعی دارد مانع پیشرفت اقتصادی ایران در منطقه شود.
برخی از صاحب نظران سیاسی اظهار می دارند آمریکا پس از شوروی به دنبال دشمنی بود تا بتواند همچنان اهداف استراتژیک خود را در منطقه و جهان محقق سازد، زیرا دشمن مشترک میتوانست اتحاد فراآتلانتیکی را تداوم بخشیده و به اهداف آمریکا در جهت رشد وترقی داخلی نیز کمک کند. به نظر میرسد آمریکا حتی اگر دشمنی نیز نداشته باشد به دنبال ایجاد یک دشمن خیالی و فرضی است. این تصویر را می توانیم در فیلمهای هالیودی به خوبی مشاهده کنیم.
به هرحال یک دشمن موهوم نیز به آنها ایده تقابل و ترقی را می دهد. با محو شوروی سابق آمریکا، جمهوری اسلامی ایران را به عنوان دشمن جدید خود برگزید و در دوران جورج بوش نیز این مساله ابعاد تازه ای یافت. زیرا بوش در حالی که متعهد به صیانت از متحدان خود در منطقه بود دموکراسی جمهوری اسلامی را خطری برای کشورهای دیکتاتور خاورمیانه تلقی میکرد.
این کشور سعی کرد تا ساز و کاری امنیتی را بدون حضور ایران در منطقه تدارک ببیند اما به دلیل مشکلات ساختاری این کشورها به این مهم نتوانست نائل شود. تعریف دشمن مشترک در قاموس آمریکا تا حدودی نیز مبتنی بر قرضیات و تصورات تئوری سازهانگاری در روابط بین الملل است. از سوی دیگر اندیشه های ایدئولوژیکی حزب جمهوری خواه و بویژه بوش نیز بر این مساله تاثیر فراوانی را گذارده است.
در همین حال انتخابات ایران همواره موجب تعجب و شگفتی مطبوعات و اندیشمندان غربی قرار گرفته است و معمولا محاسبات آنان را درهم ریخته است. این بار نیز رسانهها و اندیشمندان سیاسی غرب انتظار نداشتند که مردم ایران با مشارکت 72 درصدی خود شگفتی دیگری را بیافریند. آنها تبلیغاتی غیر منصفانه را آغاز کردند تا انتخابات در ایران را گزینشی و غیر متعارف توصیف نمایند اما کلیه این تحلیلها پس از پایان انتخابات تغییر یافت. افراد واقعبین غربی این انتخابات را تحولی عمده دانسته و از انتخابات و دموکراسی موجود در ایران تمجید نمودند. اما کشورهایی که به دنبال عناد و دشمنی با جمهوری اسلامی بودند ابتدا سعی کردند تا نتیجه انتخابات را متصل به تحریمهایِ خودپرداخته خویش نموده و سپس به تخریب چهره کاندیدای منتخب مردم پرداختند .
اما پیام انتخابات ایران تنها پیامی از سوی ایرانیان برای اعتدال در داخل نبود. بلکه مردم ایران با این انتخاب پیامی را برای دیگر جهانیان نیز ارسال کردند که در سیاستهای خود رویه اعتدال و عقلانیت را در پیش گیرند. اعتدالی که اگر در کشورهای دیگر نیز رخ میداد منطقه و خاورمیانه این گونه با بحران روبرو نمی شد .
در حالی که آمریکا با جاسوسی از بهترین شرکای خود همچون آلمان و فرانسه نشان داد که در صحنه جهانی به هیج کشوری حتی همپیمانان خود اعتماد ندارد، در چنین حالتی چگونه از مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران میتوان توقع اعتماد بهاقدامات آمریکا را داشت.
واقعیت مساله این است که آمریکا از یکسو تمایل دارد تا به دلایل اقتصادی، منطقه اروپا و خاورمیانه را به تدریج رها نموده و از هزینه های دفاعی خود کاسته و به رقابت اصلی خود با چین و روسیه بپردازد و از سوی دیگر سعی دارد تا منطقه خاورمیانه را از طریق انعقاد قراردادها و ایجاد پایگاههای امنیتی و اروپا را نیز از طریق جاسوسی سایبری و ایجاد سپر موشکی دفاعی تحت قیمومیت و کنترل خود نگاه دارد.
از همین رو این کشور به دنبال ایحاد ساز وکاری امنیتی برای منطقه خاورمیانه و اروپا خواهد بود. از سوی دیگر چین و روسیه نیز سعی خواهند کرد تا همچنان آمریکا را درگیر مسائل اروپا و خاورمیانه نموده و هزینه های این کشور را برای چنین تمهیداتی افزایش دهند .
1- مخالفان ایران، کشورهایی غربی و منطقه از دو مسئله هراس دارند:
الف:دموکراسی با ثبات ایران در خاورمیانه: دموکراسی در ایران می تواند رژیمهای دیکتاوری در این منطقه را به چالش بکشاند. از همین رو برخی کشورها سعی دارند ایران را به عنوان یک قدرت شیعی معرفی کنند که سعی دارد اندیشههای خود را در دیگر نقاط خاورمیانه گسترش دهد و همواره با برداشت نادرستی از بشار اسد به عنوان متحد شیعی ایران نام میبرند در حالی که دولت اسد یک دولت لاییک بوده و مردم سوریه نیز علاقۀ چندانی به اسلام گرایی افراطی نشان نمی دهند.
اما در سوی مقابل حمایت از گروههای تروریستی و بازگذاردن دست سلفیها و تکفیری ها در منطقه و تفکرات خطرناک آنان میتواند منطقه را به سوی نا آرامی و عدم ثبات بکشاند. نارامیهای ترکیه، مصر و لبنان و.... میتواند خود گواهی بر این موضوع باشد که سیاستمداران غربی و منطقه درک درستی از تحولات منطقه نداشتهاند و آنان باید به جای حمایت از تفکرات انحرافی و افزایش خشونت بر نیاز منطقه خاورمیانه به تفکرات اعتدالی تاکید می ورزیدند.
ب-پیشرفتهای ایران در عرصه تکنولوژی: جمهوری اسلامی ایران به دنبال ثبات و آرامش منطقهای است، زیرا در سایۀ چنین ثباتی کشورمان میتواند به پیشرفتهای اقتصادی و تکنوژیکی دست یابد اما دول غربی سعی دارند با اعمال تحریمها هزینههای پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیکی ایران را افزایش دهند. هرچند که به نظر میرسد افزایش تحریمها پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران تاثیری بر روند و خط مشی کشورمان نخواهد گذارد، زیرا غرب اکنون با ملتی متحد روبرو گردیده که طبیعی است محتملا فشارها بر ایران را نیز افزایش دهند.
2- رژیم اسراییل: رژیم اسراییل نیز از انتخابات ایران ابراز ناخرسندی نمود زیرا این انتخابات تمامی تبلیغات رسانهها و سیاستمداران تندرو این رژیم را مورد سوال قرار میداد. آنها اکنون در وضعیتی قرار دارند که نمیتوانند مواضع و تندرویهای خود را توجیه کنند. به نظر میرسد دوران تندروها در سیاستهای خاورمیانه به سر رسیده و این مساله میتواند به کل جهان تعمیم یابد.
Obama and Iran: Plant the tree of Friendship or Hostility?
Obama faces with different challenges and Iranian nuclear issue is one of them. He understands that Iran will not surrender to the US pressures. Iranian believes their nuclear program is peaceful and a demonstration of their independency, like nationalization of Iranian oil sixty years ago.
The program is important for all Iranians, even those who are in opposition. The US must consider the wish and demand of Iranian people.
In fact the main problem for America is not Iranian nuclear program. And Obama understand it as well. He maybe interested in finding a peaceful solution but this approach is not in harmony with the US congress. Israeli lobby try to focus Obama’s attention to the Middle Easten issues, especially Iran. But the real danger for the US stems from East Asia. China as a newborn economic superpower gradually is becoming a military superpower and in near future there will be no country to be able to mange and control it.
Obama in his message for Iranian new year quoted: now is the time for the Iranian government to take immediate and meaningful steps to reduce tensions and work toward an enduring, long-term settlement of the nuclear issue." But the obstacle is still in the US. Obama try to say that we are ready to find a diplomatic solution. However, does Obama have enough authority to solve these differences between Iran and the US?
He faces with two obstacles on the Iranian nuclear issue: First, the US congress and Israeli lobby at home; second, Israel and some other countries in the Middle East.
Some Congressman from both republican and democrat parties are still following the Bush idea. If there is any hope for a peaceful resolution of the nuclear dispute with Iran, President Obama needs the Congress to support negotiations. But negotiations and compromise are largely anathema in Washington, with many lawmakers insisting that any deal with Iran would be unacceptable.
Obama quotes a poem of Hafez well known Iranian poems: Plant the tree of friendship. But at the same time the congress prepares a hostile bipartisan bill against Iran. There is also another Senate resolution sponsored by Robert Menendez, the Democratic chairman of the Senate Foreign Relations Committee, and Lindsey Graham, a Republican. It says that if Israel “is compelled to take military action in self-defense, the United States government should stand with Israel and provide diplomatic, military and economic support to the government of Israel in its defense of its territory, people and existence.”
That’s why Iran is right about the hostile policy in the US and does not consider the reconciliation policy seriously. From Iranian point of view there is no differences between Obama from the democrat party and the other republicans in the US and they are all continue a hostile policy toward Iran. Is it the way to plant tree of friendship? I don’t think so and the Iranian people also don’t understand this contradictory messages. If the US is interested in following a double-track approach, they have to understand that it will not work over Iran and Iran also has the right to defend itself against any attack. Instabilities in Iraq, Afghanistan and Syria are expanding to the entire Middle East and it may spread to other parts of the world.
Iran is a rational regional player in the region and in the most of regional crises like Afghanistan, Iraq and Bosnia made rational decision and had the same position as the US and in many cases negotiated with the US. But in all these matters the US officials forgot the Iranian goodwill and contribution to solve the problems and tried to ignore the Iranian regional and global role. This time I hope the US be serious and try to understand the goodwill of Iran and reciprocate. Otherwise, Obama administration will also just plant another tree of hostility with more suffering.