افزایش تحریمهای آمریکا بویژه در زمینههای فنی و مالی نشان داد که آمریکاییها یا حداقل بخشی از هیات حاکمه این کشور مایل به حل مسائل فیمابین دو کشور نیست و تنها سعی دارد مانع پیشرفت اقتصادی ایران در منطقه شود.
برخی از صاحب نظران سیاسی اظهار می دارند آمریکا پس از شوروی به دنبال دشمنی بود تا بتواند همچنان اهداف استراتژیک خود را در منطقه و جهان محقق سازد، زیرا دشمن مشترک میتوانست اتحاد فراآتلانتیکی را تداوم بخشیده و به اهداف آمریکا در جهت رشد وترقی داخلی نیز کمک کند. به نظر میرسد آمریکا حتی اگر دشمنی نیز نداشته باشد به دنبال ایجاد یک دشمن خیالی و فرضی است. این تصویر را می توانیم در فیلمهای هالیودی به خوبی مشاهده کنیم.
به هرحال یک دشمن موهوم نیز به آنها ایده تقابل و ترقی را می دهد. با محو شوروی سابق آمریکا، جمهوری اسلامی ایران را به عنوان دشمن جدید خود برگزید و در دوران جورج بوش نیز این مساله ابعاد تازه ای یافت. زیرا بوش در حالی که متعهد به صیانت از متحدان خود در منطقه بود دموکراسی جمهوری اسلامی را خطری برای کشورهای دیکتاتور خاورمیانه تلقی میکرد.
این کشور سعی کرد تا ساز و کاری امنیتی را بدون حضور ایران در منطقه تدارک ببیند اما به دلیل مشکلات ساختاری این کشورها به این مهم نتوانست نائل شود. تعریف دشمن مشترک در قاموس آمریکا تا حدودی نیز مبتنی بر قرضیات و تصورات تئوری سازهانگاری در روابط بین الملل است. از سوی دیگر اندیشه های ایدئولوژیکی حزب جمهوری خواه و بویژه بوش نیز بر این مساله تاثیر فراوانی را گذارده است.
در همین حال انتخابات ایران همواره موجب تعجب و شگفتی مطبوعات و اندیشمندان غربی قرار گرفته است و معمولا محاسبات آنان را درهم ریخته است. این بار نیز رسانهها و اندیشمندان سیاسی غرب انتظار نداشتند که مردم ایران با مشارکت 72 درصدی خود شگفتی دیگری را بیافریند. آنها تبلیغاتی غیر منصفانه را آغاز کردند تا انتخابات در ایران را گزینشی و غیر متعارف توصیف نمایند اما کلیه این تحلیلها پس از پایان انتخابات تغییر یافت. افراد واقعبین غربی این انتخابات را تحولی عمده دانسته و از انتخابات و دموکراسی موجود در ایران تمجید نمودند. اما کشورهایی که به دنبال عناد و دشمنی با جمهوری اسلامی بودند ابتدا سعی کردند تا نتیجه انتخابات را متصل به تحریمهایِ خودپرداخته خویش نموده و سپس به تخریب چهره کاندیدای منتخب مردم پرداختند .
اما پیام انتخابات ایران تنها پیامی از سوی ایرانیان برای اعتدال در داخل نبود. بلکه مردم ایران با این انتخاب پیامی را برای دیگر جهانیان نیز ارسال کردند که در سیاستهای خود رویه اعتدال و عقلانیت را در پیش گیرند. اعتدالی که اگر در کشورهای دیگر نیز رخ میداد منطقه و خاورمیانه این گونه با بحران روبرو نمی شد .
در حالی که آمریکا با جاسوسی از بهترین شرکای خود همچون آلمان و فرانسه نشان داد که در صحنه جهانی به هیج کشوری حتی همپیمانان خود اعتماد ندارد، در چنین حالتی چگونه از مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران میتوان توقع اعتماد بهاقدامات آمریکا را داشت.
واقعیت مساله این است که آمریکا از یکسو تمایل دارد تا به دلایل اقتصادی، منطقه اروپا و خاورمیانه را به تدریج رها نموده و از هزینه های دفاعی خود کاسته و به رقابت اصلی خود با چین و روسیه بپردازد و از سوی دیگر سعی دارد تا منطقه خاورمیانه را از طریق انعقاد قراردادها و ایجاد پایگاههای امنیتی و اروپا را نیز از طریق جاسوسی سایبری و ایجاد سپر موشکی دفاعی تحت قیمومیت و کنترل خود نگاه دارد.
از همین رو این کشور به دنبال ایحاد ساز وکاری امنیتی برای منطقه خاورمیانه و اروپا خواهد بود. از سوی دیگر چین و روسیه نیز سعی خواهند کرد تا همچنان آمریکا را درگیر مسائل اروپا و خاورمیانه نموده و هزینه های این کشور را برای چنین تمهیداتی افزایش دهند .
1- مخالفان ایران، کشورهایی غربی و منطقه از دو مسئله هراس دارند:
الف:دموکراسی با ثبات ایران در خاورمیانه: دموکراسی در ایران می تواند رژیمهای دیکتاوری در این منطقه را به چالش بکشاند. از همین رو برخی کشورها سعی دارند ایران را به عنوان یک قدرت شیعی معرفی کنند که سعی دارد اندیشههای خود را در دیگر نقاط خاورمیانه گسترش دهد و همواره با برداشت نادرستی از بشار اسد به عنوان متحد شیعی ایران نام میبرند در حالی که دولت اسد یک دولت لاییک بوده و مردم سوریه نیز علاقۀ چندانی به اسلام گرایی افراطی نشان نمی دهند.
اما در سوی مقابل حمایت از گروههای تروریستی و بازگذاردن دست سلفیها و تکفیری ها در منطقه و تفکرات خطرناک آنان میتواند منطقه را به سوی نا آرامی و عدم ثبات بکشاند. نارامیهای ترکیه، مصر و لبنان و.... میتواند خود گواهی بر این موضوع باشد که سیاستمداران غربی و منطقه درک درستی از تحولات منطقه نداشتهاند و آنان باید به جای حمایت از تفکرات انحرافی و افزایش خشونت بر نیاز منطقه خاورمیانه به تفکرات اعتدالی تاکید می ورزیدند.
ب-پیشرفتهای ایران در عرصه تکنولوژی: جمهوری اسلامی ایران به دنبال ثبات و آرامش منطقهای است، زیرا در سایۀ چنین ثباتی کشورمان میتواند به پیشرفتهای اقتصادی و تکنوژیکی دست یابد اما دول غربی سعی دارند با اعمال تحریمها هزینههای پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیکی ایران را افزایش دهند. هرچند که به نظر میرسد افزایش تحریمها پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران تاثیری بر روند و خط مشی کشورمان نخواهد گذارد، زیرا غرب اکنون با ملتی متحد روبرو گردیده که طبیعی است محتملا فشارها بر ایران را نیز افزایش دهند.
2- رژیم اسراییل: رژیم اسراییل نیز از انتخابات ایران ابراز ناخرسندی نمود زیرا این انتخابات تمامی تبلیغات رسانهها و سیاستمداران تندرو این رژیم را مورد سوال قرار میداد. آنها اکنون در وضعیتی قرار دارند که نمیتوانند مواضع و تندرویهای خود را توجیه کنند. به نظر میرسد دوران تندروها در سیاستهای خاورمیانه به سر رسیده و این مساله میتواند به کل جهان تعمیم یابد.
Obama and Iran: Plant the tree of Friendship or Hostility?
Obama faces with different challenges and Iranian nuclear issue is one of them. He understands that Iran will not surrender to the US pressures. Iranian believes their nuclear program is peaceful and a demonstration of their independency, like nationalization of Iranian oil sixty years ago.
The program is important for all Iranians, even those who are in opposition. The US must consider the wish and demand of Iranian people.
In fact the main problem for America is not Iranian nuclear program. And Obama understand it as well. He maybe interested in finding a peaceful solution but this approach is not in harmony with the US congress. Israeli lobby try to focus Obama’s attention to the Middle Easten issues, especially Iran. But the real danger for the US stems from East Asia. China as a newborn economic superpower gradually is becoming a military superpower and in near future there will be no country to be able to mange and control it.
Obama in his message for Iranian new year quoted: now is the time for the Iranian government to take immediate and meaningful steps to reduce tensions and work toward an enduring, long-term settlement of the nuclear issue." But the obstacle is still in the US. Obama try to say that we are ready to find a diplomatic solution. However, does Obama have enough authority to solve these differences between Iran and the US?
He faces with two obstacles on the Iranian nuclear issue: First, the US congress and Israeli lobby at home; second, Israel and some other countries in the Middle East.
Some Congressman from both republican and democrat parties are still following the Bush idea. If there is any hope for a peaceful resolution of the nuclear dispute with Iran, President Obama needs the Congress to support negotiations. But negotiations and compromise are largely anathema in Washington, with many lawmakers insisting that any deal with Iran would be unacceptable.
Obama quotes a poem of Hafez well known Iranian poems: Plant the tree of friendship. But at the same time the congress prepares a hostile bipartisan bill against Iran. There is also another Senate resolution sponsored by Robert Menendez, the Democratic chairman of the Senate Foreign Relations Committee, and Lindsey Graham, a Republican. It says that if Israel “is compelled to take military action in self-defense, the United States government should stand with Israel and provide diplomatic, military and economic support to the government of Israel in its defense of its territory, people and existence.”
That’s why Iran is right about the hostile policy in the US and does not consider the reconciliation policy seriously. From Iranian point of view there is no differences between Obama from the democrat party and the other republicans in the US and they are all continue a hostile policy toward Iran. Is it the way to plant tree of friendship? I don’t think so and the Iranian people also don’t understand this contradictory messages. If the US is interested in following a double-track approach, they have to understand that it will not work over Iran and Iran also has the right to defend itself against any attack. Instabilities in Iraq, Afghanistan and Syria are expanding to the entire Middle East and it may spread to other parts of the world.
Iran is a rational regional player in the region and in the most of regional crises like Afghanistan, Iraq and Bosnia made rational decision and had the same position as the US and in many cases negotiated with the US. But in all these matters the US officials forgot the Iranian goodwill and contribution to solve the problems and tried to ignore the Iranian regional and global role. This time I hope the US be serious and try to understand the goodwill of Iran and reciprocate. Otherwise, Obama administration will also just plant another tree of hostility with more suffering.
خبر انلاین/
حسین طالبی/
اعلام حضور برلوسکونی در انتخابات ایتالیا بسیاری از سیاستمداران اروپا بویژه مارتین شولتز، رییس پارلمان اروپا را خشمگین ساخت. شاید نخستین دلیل این امر را بتوان تفاوت دیدگاههای دوطرف ذکر کرد. زیرا شولتز دارای اندیشههای سوسیالیستی بوده و به حزب سوسیال دمکرات آلمان تعلق دارد و برلوسکنی به حزب راستگرای مردم آزادی ایتالیا تعلق دارد. اما دلیل اصلی این اختلاف تنها مواضع متفاوت و دیدگاه آنان نیست. شاید مرکل راستگرا و محافطه کار نیز چندان از این انتخاب خشنود نخواهد شد.
اما جدای از اختلاف وی با دیگر همفکران راست گرایش در دیگر کشورها برلوسکنی توانسته از این موضوع به خوبی بهره برداری کند. او دولت مونتی را عروسک دست نشانده آلمانی نامیده و از این موضوع که آلمانیها در مسائل داخلی ایتالیا دخالت میکنند، بهره برداری مناسبی به عمل اورده است.بسیاری بر این باورند که انتخابات ایتالیا به نفع پیر لوجی برسانی، کاندیدای چپ میانه به پایان خواهد رسید. با توجه به اینکه دولتهای شکل گرفته در ایتالیا همواره دولتهای ائتلافی بودهاند حزب پیروز نیز باید موتلفی را برای خود بجوید. براساس نظرسنجیهای دوهفته گذشته حزب چپ میانه برسانی تا ۵ درصد از حزب راست میانه برلوسکنی پیشی گرفته بود، اما امروز نظرات اندیشمندان سیاسی در این ارتباط متفاوت است و برخی بر افزایش آرای برلوسکنی تأکید می کنند.ادامه…..
در صورت پیروزی برسانی این احتمال وجود دارد که مونتی همچنان سکوی نخست وزیری ایتالیا را برعهده داشته باشد، اما در صورتی که برلوسکنی پیروز این عرصه شود، براساس توافقی که با حزب لگانورد انجام داده است، علیالظاهر قصد ندارد که سکان نخست وزیری را برعهده گیرد و آن را به فرد دیگری خواهد سپرد، هرچند که معمولاً این بخشی از شگردهای سیاسی وی بشمار می رود.
به هرحال برلوسکنی فاصلهاش را با دیگر رقبا با وعدۀ کاهش مالیاتهای مالکین و کمک به فقرا افزایش داده است. اما این مساله را نباید دست کم گرفت که حضور برلوسکنی خواهد توانست سیاست اقتصاد ریاضتی ایتالیا را که مرکل به دنبال اجرای آنست باردیگر تحت الشعاع قرار دهد.
تجربه دولت برلوسکنی نشان از بیمیلی او به افزایش فشار و سیاستهای ریاضتی دارد. از سوی دیگر در صورت روی کار آمدن یک دولت ضعیف در ایتالیا این ترس وجود دارد که سیاستهای ریاضتی مونتی نتواند به خوبی به اجرا درآید.
علیرغم اینکه این کشور در بحران بدهی بسر میبرد، تجربه دولتهای متفاوت برلوسکونی نشان داده است که وی نتوانسته بر این بحران فائق آید. گفته شده است که در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ که برلوسکونی بر مسند نخست وزیری ایتالیا تکیه زده بود، تنها کشورهایی که بدترین رشد و توسعه اقتصادی را دارا بودند، پس از ایتالیا، هاییتی و زیمیایوه محسوب می شدند. این نشاندهنده عدم عزم جدی برلوسکنی برای اصلاح ساختار اقتصادی ایتالیا بود. چنین نگرشی سرمایه گذاران را برای افزایش سرمایه خود در این کشور نگران می سازد. اما از سوی دیگر برلوسکنی از دو سو پایگاه دارد:
اول؛ قشر ثروتمند و متمول جامعه ایتالیا در شمال این کشور و طرفداران نگرشهای فدرالیستی و دوم در میان برخی از اقشار فقیر جامعه ایتالیا که هم با برلوسکنی هم ذات پنداری مینمایند. از دیگر ویژگیهای برجسته این انتخابات حضور کمدین محبوب ایتالیاییها، بپه گریلو است که با جنبش ۵ ستاره خود میتواند معضلاتی را نیز برای دیگر احزاب بوجود آورد.
شاید نتیجه انتخابات امروز و فردای ایتالیا به دلیل اینکه ۲۸ درصد مردم این کشور تصمیم نهایی خود را اتخاذ نکردند که به چه حزبی رای دهند، هنوز مشخص نباشد اما این نکته واضح است که آلمان در انتخابات یونان، انتخابات فرانسه و اکنون انتخابات ایتالیا خواستههایی متفاوت از اقشار مردم این کشورها دارد که بیانگر افزایش نقش این کشور در دیگر دول اروپایی است.
نوشته شده توسط Strategic Review در چهارشنبه, ۰۹ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۲:۰۸ ق.ظ http://khabaronline.ir/detail/279096/World/europe