ایالات متحده آمریکا نشست بین المللی دربارۀ "خاورمیانه عاری از سلاحهای هستهای، شیمیایی و بیولوژیکی" را لغو کرد. بنا بر گزارش خبرگزاریها، ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، روز جمعه (23 نوامبر) در کنفرانسی رسانهای دلیل این امر را "شرایط کنونی موجود" در منطقه خواند. نولاند همچنین، "عدم پذیرش شرایط شرکت در این کنفرانس از سوی کشورهای منطقه" را نیز یکی دیگر از دلایل لغو این کنفرانس نامید و افزود: ما از برگزاری کنفرانسی که در آن یک کشور منطقه تحت فشار قرار گیرد یا به انزوا رانده شود، پشتیبانی نمی کنیم.
بار دیگر این اظهارات نشان داد که امریکا مطمئن است که در خاورمیانه تنها رژیمی که به حمایت بی حد و حصر از آن می پردازد در انزوای کامل قرارگرفته است. آمریکا و متحدان غربی این کشور همچنان از رژیم اسراییل دفاع کرده و تمامی نرمها و قواعد بین المللی را در حمایت از این رژیم نادیده می انگارند. نشست خاورمیانه عاری از سلاح های هسته ای و شیمیایی سخن تازه ای را در برنداشت زیرا در منطقه خاورمیانه تنها این رژیم صهیونیستی است که دارای سلاح و کلاهکها و زیردریایی های هسته ای بوده و در حقیقت این نشست با چنین عنوانی از همان ابتدا محکومیت رژیم صهیونیستی را در برداشت. آمریکاییها با درک چنین برداشتی به لغو اجلاس اقدام کردند. در روزهای اخیر امریکا و متحدان غربی آن نشان دادند که جدیتی برای روند صلح خاورمیانه قائل نبوده و صرفاً به دفاع از ماهیت رژیم اسراییل می پردازند. دلایلی که بر این واقعیت صحه می نهد بدین قرار است:
1- جنگ 8 روزه غزه که آغازگر آن رژیم اسرییل بوده و به نظر می رسید با انگیزه های داخلی انتخابات و جوسنجی حمایت دول غربی از این رژیم صورت گرفت، باعث شد آمریکا در اثر فشارهای وارده باردیگر به حمایت از این رژیم بشتابد. حمایت دول غرب از رژیم صهیونسیتی در جنگ 8 روزه در حالی که جنبش مقاومت فلسطین در مقابل سلاح ها و بمب های پیشرفته اسراییل تنها مقادیر معدودی موشک برای دفاع از خود برخوردار بود، نشان داد که همچنان سیاست بک بام و دو هوای غرب در حمایت از این رژیم ادامه دارد و شعارهای آنها در حمایت از فلسطین و صلح خاورمیانه را خنثی نمود. هرچند در این جنگ، رژیم صهیونیستی متوجه شد که دیگر حماس تنها نبوده و علاوه بر ایران از حمایت برخی کشورهای بهار عربی همچون مصر نیز برخوردار است و این مساله محتمل است که آنان را به تجدیدنظر در استراتژی ها وادارد. رژیم صهیونیستی همچنین قصد تضعیف جبش حماس را داشت اما با پذیرش آتش بس نتوانست به اهداف خود دست باید و علاوه بر کاهش محبوبیت راست گرایان تندرو مذهبی رژیم، باعث شد تا محبوبیت حماس افزایش یابد.
2- درخواست ارتقاء عضویت دولت ناظر: محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین اعلام کرد که قصد دارد تا در نشست مجمع عمومی سازمان ملل درخواست ارتقاء فلسطینیها به دولت ناظر غیر عضو را مطرح نماید. درخواست فلسطین برای عضویت ناظر در مجمع عمومی نیز توسط آمریکا و برخی از متحدان غربی این کشور منجمله آلمان، کانادا و انگلیس مورد مخالفت قرار گرفته است. از آنجا که در این رأی گیری وتوی کشورهای شورای امنیت تاثیری نداشته، محتمل است که فلسطین به چنین جایگاهی ارتقا یابد که دراین صورت نیز این مساله شکستی برای رژیم صهونسیتی و متحدان غربی آنها محسوب میشود. اما چنین مخالفتهایی بیانگر ادامه استانداردهای دوگانه دول غربی و نشاندهنده آنست که آنها حتی به مساله ایجاد دو دولت در منطقه، اعتقاد عملی و جدی ندارند.
3- لغو کنفرانس خلع سلاح هسته ای در خاورمیانه: لغو این کنفرانس همانگونه که ذکر شد، نشان داد که آمریکایی ها همچنان قصد دارند تا رژیم اسراییل را در منطقه خاورمیانه علیرغم حملات این رژیم به تمامی کشورهای همسایه خود از جمله عراق،سودان، سوریه، لبنان و اردن و مصر و اتباع ترکیه به عنوان تنها قدرت هسته ای خاورمیانه حفظ نماید. در حالی که با توجه به تحولات بهار عربی به نظر میرسد این رژیم اکنون به وصله ناجوری برای منطقه تبدیل گردیده است. از سوی دیگر چنین اقدامات و موضع گیریهای سیاسی اخیر آمریکا تیر خلاصی بر تلاشهای چهار ساله اوباما برای نشان دادن چهره ای قانومند، حقوق بشری و طرفدار صلح از امریکا بود که نتوانست به موفقیت بیانجامد. به نظر می رسد رژیم اسراییل با حرکتهای نابخردانه خود هزینه های سنگینی را بر دوستان آمریکایی وغربی اش تحمیل می کند، زیرا از یکسو به تقویت انزوای خود دامن زده و از سوی دیگر ماهیت شعارهای بشردوستانه کشورهای حامی خود را افشا می کند.
خبر اعطای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا در روز جمعه موجب تعجب و واکنش بسیاری از مطبوعات اروپایی شد و بار دیگرشائبه سیاسی بودن این جایزه را مطرح ساخت. هرچند مرکل صدراعظم آلمان و شولتز رییس آلمانی پارلمان اروپا از این خبر استقبال نمودند اما جایزه صلح نوبل از هنگامی که در سال 2009 به اوباما رییس جمهور امریکا تعلق یافت، شائبه سیاسی بودن آن مطرح شد. (البته اعطای این جایزه در سال 1973 به هنری کسینجر نیز مساله ساز و بحث برانگیز شده بود). به گفتۀ مسئولان جایزه نوبل، اوباما به دلیل دیدگاه خویش در راستای دنیایی بدون سلاح های اتمی شایسته دریافت این جایزه گردید در حالی که عملاً چهارسال زمامداری وی ثابت شد که او نه تنها نسبت به کاهش تسلیحات اتمی امریکا اقدامی انجام نداده، بلکه حتی نتوانسته رژیم صهیونیستی را متعهد به NPT نموده و از فروش تسلیحات و زیر دریایی های اتمی به این کشور جلوگیری نماید.
با عنایت به چنین دیدگاهی جایزه صلح نوبل تعلق گرفته به اتحادیه اروپا به مساله ای چالش برانگیز تبدیل شده است. براساس نظر کمیته نروژی صلح نوبل 27 کشور اتحادیه به دلیل حمایت از صلح و آشتی و گسترش دموکراسی و حقوق بشر در اروپا شایسته این جایزه شناخته شده اند. این شورا همچنین اعلام کرده است که قاره اروپا از یک قاره جنگ به یک قاره صلح تبدیل شده است. اما آیا به راستی چنین امری صحت دارد؟
اتحادیه اروپا اکنون از جنبه داخلی در بحران شدید اقتصادی غوطه ور است و میزان بیکاری در یونان، اسپانیا، پرتغال و ایرلند به بالاترین حد خود رسیده است. ازسوی دیگر نارضایتی مردم این کشورها و جنبش 99 درصدی در اروپا نیز گسترش و طرفدار یافته است. افزایش سیاستهای ملی گرایانه و راست گرایانه افراطی، اسلام هراسی و ترویج توهین به عقاید و باورهای مسلمانان و افزایش صادرات سلاح به کشورهای دیکتاتوری منطقه خاورمیانه و حمایت از شورشیان و ارسال سلاح به سوریه به جای تلاش برای یافتن راه حلی مسالمت جویانه از جمله اقدامات کشورهای آلمان، فرانسه و انگلیس به عنوان سه قدرت مهم اتحادیه اروپا طی سالیان اخیر بوده است. به همین منظور این موضوع را شاید بتوان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد:
1-نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی در عرصه خارجی 2- نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی در عرصه داخلی اروپا
*نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی در عرصه خارجی
اتحادیه اروپا در عرصه خارجی نتوانسته است با توجه به مسائل ذیل نقش مهمی را در روند صلح بین الملی ایفا نماید و گاه حتی در جنگ طلبی در عرصه سیاست خارجی نیز پیشتازبوده است.
حضور کشورهای مهم اتحادیه اروپا در جنگهای عراق و افغانستان: اکثریت قریب الوقوع کشورهای مهم اتحادیه در جنگ امریکا با عراق شرکت کرده و در افغانستان نیز راه مشابهی را پیمودند.
1-افزایش ارسال تسلیحات توسط کشورهای مهم اتحادیه به کشورهای دیکتاتور خاورمیانه: در این زمینه می توان به ارسال سلاح توسط آلمان به عربستان سعودی و اهداء و ارسال زیردریایی اتمی به رژیم صهیونیستی توسط این کشور اشاره نمود.
2-اعلام آغاز جنگ علیه لیبی توسط انگلیس و فرانسه با حمایت مالی و معنوی آلمان.
3-عدم موفقیت اتحادیه در جلوگیری از گسترش خشونتهای رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان
4-عدم موفقیت گروه چهارجانبه در ایجاد روند صلح خاورمیانه
5-افزایش اقدامات خصمانه و تحریمها علیه ایران به جای استفاده از زبان دیپلماسی.
6-حمایت از رژیمهای دیکتاتوری در خاورمیانه: به نظر میرسد در تحولات موسوم به بهار عربی کشورهای مهم اتحادیه اروپا مجبور به اتخاذ واکنشهایی دموکراتیک مآبانه گردیدند، در حالی که عملاً در آغاز از وقوع چنین تحرکاتی خشنود نبودند. در همین حال با همراهی کشورهایی که دارای دیکتاتوری و سوابق نقض حقوق بشری هستند، تحولات بحرین را در عمل نادیده انگاشته و صرفاً به اعتراضات اعلامی تاکید ورزیدند و به نوعی در عمل راه همکاریهای بیشتر با این کشورها گام برداشتند.
*نقش اروپا در گسترش صلح و دموکراسی درعرصه داخلی
علیرغم آنکه گفته می شود اتحادیه اروپا نقش مهمی را در گسترش روند صلح دراین قاره داشته است، به نظر میرسد صرفاً بر مبنای دشمنی با بلوکی دیگر شکل گرفته است. مبنایی که می تواند در بحران اقتصادی امروزه به شدت شکننده بوده و این اتحادیه را از هم فرو پاشد. اتحادیه اروپا نشان داده است که به دلیل کثرت نظرات و تفاوت در منافع کلی دول عضو در تصمیم گیری ضعیف بوده و در قارۀ خود نیز نمی تواند حافظ صلح وامینت باشد.
1-افزایش تحرکات تروریستی توسط راست گرایان افراطی و محبوبیت احزاب راست افراطی
2-افزایش سیاستهای عدم تحمل و بردباری
3-وقوع جنگ بالکان: اتحادیه اروپا نتوانست از وقوع جنگ و خونریزی دراین قاره جلوگیری کند و وقوع جنگ بالکان و کشته شدن بیش از 100 هزار نفر در دهه 90 همچنان در اذهان مردم اروپا و جهان باقی مانده است. این در حالی بود که خاتمۀ این خونریزیها تنها با دخالت امریکا میسر گردید .
4-گسترش نارضایتی ها و درگیرها در سطح داخلی اتحادیه: در سطح داخلی هم اکنون به دلیل مشکلات اقتصادی، راه پیمایی ها، اعتراضات و اعتصابات گسترده ای در کشورهای اتحادیه اروپا وجود دارد.
5-افزایش نگرشهای استقلال طلبانه و ملی گرایانه در سطح کشورهای قدرتمند و ضعیف اتحادیه:
بحران اقتصادی در اتحادیه باعث گردیده تا کشورهایی مانند انگلیس مواضع مستقلانه تری را در سطح اتحادیه در پیش گرفته و بحث جدایی از اتحادیه اروپا را نیز مطرح نمایند. همچنین گرایش جدایی طلبانه در نزد کشورهای ضعیف مانند یونان همچنان تقویت می گردد و برای نخستین بار بحث چگونگی خروج کشورهایی که خواهان خروج از اتحادیه هستند، مطرح گردیده است. به نظر می رسد با افزایش قدرت اقتصادی آلمان کشورهای بسیاری در اتحادیه تمایل داشته باشند تا ابتدا از حوزه مالی یورو خارج شده و از سیاستهای اتحادیه عدول کنند.
به راستی با توجه به چنین کارنامه ای چرا این جایزه به اتحادیه اروپا تعلق گرفته است؟
به نظر میرسد اروپا با توجه به افزایش نگرشهای واگرایانه به ویژه در میان بخشهای وسیعی از مردم و افکار عمومی به دنبال دستاویز و بهانه ای برای تقویت جناحهای همگرایانه در اتحادیه و افزایش مشروعیت آن بود و این جایزه می توانست حداقل مشروعیت اتحادیه را در نزد مردم و نگرشهای واگرایانۀ آنها تقویت نماید، اما از سوی دیگر همین دلیل باعث شده است تا شائبه سیاسی بودن اعطای این جایزه بیش از بیش تقویت گردد.
کارشناس اروپا*
26349
زهرا خدایی
ماراتن مذاکرات دیپلماتیک برای حل بحران سوریه، همچنان ادامه دارد. گفته می شود با ورود و مشارکت جدی تری برخی از کشورهای منطقه امیدهای تازه ای برای پایان دادن به بحران در حال ظهور است. هر چند هنوز نمی توان به نتایج مذاکرات امیدوار بود اما بسیاری از کارشناسان، قرار گرفتن و نشستن بازیگرانی همچون ایران، ترکیه و عربستان و مصر بر سر یک میز را نشانۀ مثبتی در روند بحران می دانند و بر این اعتقادند که مشارکت جدی تر این کشورها می تواند به نتایج امیدوارکننده ای منتهی شود. با این حال نقش قدرتهای فرامنطقه ای(آمریکا و روسیه) که امروز بحران سوریه را به کانون زورآزمایی آنها تبدیل کرده نیز غیرقابل انکار است. کافه خبر هفتۀ پیش میزبان حسین طالبی، کارشناس اروپا با موضوع "بررسی مواضع قدرتهای بزرگ در قبال بحران سوریه" بود. طالبی می گوید: در صورت ادامۀ بحران سوریه این امکان وجود دارد که معامله ای میان آمریکا و روسیه بر پایان دادن به بحران سوریه صورت گیرد، کمااینکه واشنگتن نیز آمادۀ واگذاری امتیازاتی به روسها برای متقاعد کردن آنهاست. مشروح کافه خبر سرویس بین الملل خبرآنلاین با حسین طالبی را در ذیل می خوانید.
http://www.khabaronline.ir/detail/245763/World/middle-east